نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





مهربانم :عشقم

مهربانم :عشقم

دستم به قلم نمی رود

دلم به هیچ چیزخوش نیست!!!

چون درختی خشکم که نور از من رفته است

این روزها شب را با ماه به شب نشینی می نشیم

و روز را می خوابم

چشمانم خسته است

صدای باد در همه جا می پیچد و

خلوت گنجشک پرنده ی تنها که لابه لای 

شاخه های درخت استراحت می کند را به هم می زند

 همه چیز بر خلاف من است...

حتی تنهایی!!!
 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:14 | |







آرام آرام،

آرام آرام،

 آرام تر از تمام آرامه هاي كودكيم آمدي؛

 و آرامشم را خط خطي كردي؛

و بعد آرام رفتي؛ وهيچ نفهميدي..

درتمام اين لحظه هاي آرام چه اضطرابي درمن موج مي زد!

كاش يك لحظه، جرات خواندن ناآرامي چشم هايم را.. داشتي!

كاش يك لحظه، جرات بر هم زدن آرامشت را.. داشتم!


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:55 | |







بگذار منم بی هیچ "عشقی" بی قرار بمیرم.

بی مهابا وارد زندگی ِ کوچکم شدی
همه چیز را بر هم زدی اعتراضی نکردم

"چرا که دوستت داشتم"
همیشه می آمدی , می نشتی , می رفتی

به سخره میگرفتی و من هیچ اعتراضی نکردم

"چرا که دوستت داشتم"تقصیر تو نبود...

لمس نکرده بودی بازوان و دستان مرد حقیقی را

تو دیوانه ی مردان کاغذی بودی حالا باز هم اعتراضی نیست...

دوستم راست می گفت

این روزها خطرناک تر از یک فکر لطیفم

شب به شب زخم هایم را می بندم

زخمهایی که مردان کاغذی بی مهابا بر پیکرم زده اند

من دیگر از هر چه دوست داشتن است بیزارم

تو نگران نباش عشق من !

تو بیقرار باش برای مردان کاغذی ات

 

بگذار منم بی هیچ "عشقی" بی قرار بمیرم.



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:49 | |







ای کاش میفهمیدی

ای کاش میفهمیدی

وقتی یه مرد برات گریه میکنه

یعنی از همه چیزش برات گذشته ................!


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:45 | |







خـــــداوندا

خـــــداوندا:

یاسهــــا شاهدند ،

روزی که تو به درون قلبم پای نهادی!!!

خورشید خندید و ابرهــابغض ناشکفته را گشودند؛

دستم را گرفتی... 

و از خروشانی امواج به ساحل آرامشم رساندی...

وپناهم دادی...

و دل هراسانم را با رختی از جنس گل یاس پوشاندی!!!

سرمای وجودم شرمسار نگاهت؛ 

قدم پس کشید و تو میدانستی ،

غنچه ی ناشکفته وجود مونس ؛

نیازمند باران مهربانی توست!!!

و آنگاه با مهربانی ات دلم را با نگاهت پیوند زدی

و با باران معرفتت سیرابم کردی !!!

خــــداوندا:

تو را به شقایقهای دشت سرخ سوگند ،

تو را به باران های پاکت سوگند ؛

و تو را به دلهای زیبا و عاشق  سوگند

شب و روزم را دریاب که محتاج نگاه توام!!!


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:34 | |







دلتنگی

نطن


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:30 | |







آمــوزگـار نیسـتــم

آمــوزگـار نیسـتــم ...

تـا عـشــق را بـه تـ ــو بـیــامـوزم !

مـاهـیــان نـیــازی بـه آمــوزگـار نـدارنـد ...

 تـا شـنــا کنـنــد !

پـرنـدگـان نـیــز آمـوزگـاری نمـی خــواهنـد ...  

تـا بـه پــرواز در آیـنــد !

شـنــا کـن بـه تـنـهــایـی ...

پــرواز کـن بـه تـنـهــایــی ... عـشــق را دفـتــری

نـیـســت !

بـزرگـتــریـن عــاشـقــان دنـیــا ...

خــوانـدن نمـی دانـسـتـنــد !!!!!


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:19 | |







من دوستت دارم

من دوستت دارم را به تمام زبان های دنیا بلدم

من تنفر را از کودکی نیاموخته ام

با من چه می کنی وازه بیمار

تعصب های کور

ای جهل معتقد به ایین های پر درد

عشق ایینه بود

به غباری کدر می شد

 چرا سنگ؟؟؟

سخت است بگویم

من متنفر از تو

تعصب کور

اینجا برای نفس کشیدن

نفس نفس میزنم

کبوتر ازادم من هم در زنجیرم

خسته از صدای زنجیرم

هان با تو هستم باور پوسیده ننگ بر تو باد

تنفر را به همه زبان های دنیا اموختم

با تو........


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:15 | |







دلتنــــــــــــــــگی های من به زبان شعر2

دلتنــــــــــــــــگی های من به زبان شعر

دکلمـه ها با صدای خودم

دکلمه بگذارغرق ویرانگری باشم                   دکلمـــــــــــه کجاست آنکه دلش

دکلمه ای دلبریــــــــــــت                            دکلمـــــــــــــه ای چشمــــــــــــ 

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:14 | |







فرقی ندارد

تو را دوست دارم،

چه فرق می کند که چرا یا از چه وقت؟!

یا اصلاء چطور شد که...

چه فرق می کند وقتی تو باید باور کنی و نمی کنی!!

و من باید فراموش کنم و    نمی کنم...!

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:12 | |







تو فقط صبر کن

خسته ام امشب و با تمام درد هایم

 برایت می نویسم

نا امیدی را به دیوار می کشم

زندگی از سر انگشتانم جاریست

و ردی از من روی دیوار

نا امیدی را کلید سازم کرده ام سل خطوط حامل

ملودی هرشب تنهایی

روح من فرسنگ ها زمان دور است دم مسیحایی نمی خواهم

پاک یهودای من....

به اشک وضو ساخته ام

امشب برای گدایی تو به درگاه خدا سجده میکنم

قرار دارم...خدا منتظر است

تو را بهانه دیدار گذاشته...بر میگردم

یا با اسم تو یا بی روح من

تو فقط صبر کن......


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:12 | |







می آیم

پیراهن نگاه مرا مکش از پشت

که بر میگردم

و بی خیال عزیزهای مصری و یعقوبهای چشم به راه

چنان به خودم می فشارمت

که هفتاد و هفت سال تمام

باران ببارد و گندم درو کنیم....

 


 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:6 | |







دیگر نیستم

 به مـن قــول بـده ....

در تمــام سالهایی که باقــــی مانده تا ابـد ....

مـواظــب خودتـــــــــ باشـــی .... 

دیگـــر نیـسـتـم که یادآوری اتــــ کـنَــم !!!!
 
 
 

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:2 | |







نسل گریه

 

بـه نسـ ـل هـاے "بعدے" بگـوییـد:

 

نسـ ـل مـا نـه سـر پیـاز بـود و نـه تـه پیـاز !!!

 

 

نسـ ـل مـا خـود "پیـاز" بـود کـه هـر کــس مـا را دیـد،

 

گــــــــــــریــــه اش گــــرفتــــــــــــ ...

مرد که گریه نمی کند

mard مرد که گریه نمی کند



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:0 | |







تقصیره کسی نیست.

تقصیره کسی نیست.

این روزها حرفها را بو میکشم...

 در آنها به دنبال محبت میگردم!

اما دریغ، همه خشکیده اند، خالی...

شده ام آن سگ که استخوان را حریصانه میلیسد،

انگار نمی خواهد باور کند، گوشت را دیگران خورده اند.

لـــــطــــفـــأ استخوان را از ســــگ بگــیــریـد...!

 

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 23:55 | |







دلتنــــــــــــــــگی های من به زبان شعر1

دلتنــــــــــــــــگی های من به زبان شعر

دکلمـه ها با صدای خودم

دکلمــــــــــه دودیده                         دکلمـــــــــــه خون دل عشق

دکلمه یواش گفتم دوستت دارم              دکلمه چه نزددک است روزی


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 23:39 | |







...سیگار

مردانی را میشناسم،که هنگام عصبانیت،

داد نمیزنند...

ناسزا نمیگویند...

نمیزنند...

نمیشکنند...

تهمت نمیزنند...

کبود نمیکنند...

خراب نمیکنند...

تنها سیگاری روشن میکنند و در آن میسوزانند تمام خشم خود را، تا مبادا به کسی که دوستش میدارند، از

گل کمتر گفته باشند..


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:52 | |







شـَـبــ ـهــــآ

شـَـبــ ـهــــآ  وقــتــــﮯ مـــﮯ خــــوآﮯ بـــِــخـــوآبـــﮯ

مـــﮯ بـــیـــنـــﮯ ڪــَـسـﮯ رو نـَــدآر ڪــﮧ بــهــت فـــڪــر ڪـُـنـــﮧ و

بـــگـــﮧ شـَـب بــخـــیـــر

ایـــن جــــآســت ڪــﮧ مــــﮯ فــَـهـــمــــﮯ چـــﮧ قـــدر تــَـنــــهــــآیـــﮯ....

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:48 | |







یاد من باشد

یاد من باشد هر چه پروانه که می افتد در آب زود از آب در آرم
یاد من باشد کاری نکنم که به قانون زمین بر بخورد
یاد من باشد فردا لب جوی حوله اتم را هم با چوبه بشویم
یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است.
 



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:47 | |







بـــرگ پـــاییــزی

 
بـــرگ پـــاییــزی
راهـی نـدارد جـــز سُــــــــقوط….
وقـتی می دانـد
درختـــــــــــ…
عِشــقِ بَـــرگ تـــــازه ای را در دِل دارد…..!
 



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:46 | |



صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 57 صفحه بعد