شعری در باب عشق بچگی هایم
بعضي وقتا ميسوزه دلم براي ياد تو
يادمه يه روز ميگفتم ميمونم به پايه تو
ميدوني نشد بمونم،رفتم از تو زندگيت
پشته پا زدم به قلبت،به يه حسه بچگيت
شدي بازيچه ي قلبم،فكردي عشقو ميفهمم
اما اين رو ندونستي،كه از پيشت ميرم كم كم
من تو رو سوزوندمت،اما هنوز تو يادمي
دوس دارم ببينمت بگم تو هم به يادمي؟
ميدونم دلت شكسته از روزاي قبلمون
خدا هم نشنيده يك باري صداي حرفمون
من تو قسمتت نبودم،زور زدي تا كه بمونم
ميدونم دوس داشتي تا آخره اين دنيا بدونم
كه تو من رو دوس داري،عاشقي و عزيزتم
فكردي چون بت ميخندم،مثه تو حريصتم
من تو آتيشو عذابم،نميشه راحت بخوابم
هميشه عذاب وجدان،با يادت مياد سراغم
به خدا نميدونستم،چجوري عاشق بمونم
نميدونستم چجوري،حرف قلبم رو بخونم
هميشه ناله زدم كه تو رو هيچ وقتي نداشتم
من تو قلبم واسه الانه تو،جايي رو نزاشتم
اون روزا با تو فقط عشقو چشيدم
تو خيالم تو بودي بخته سفيدم
حق بده ،لفتش دادي،دير اومدي كناره من
ديگه خيلي دير شده بود كه بشي تو ياره من
يادمه خندتو تو لحظه ي عاشق بودنت
وسط خيابونا براي ديدي،موندنت
نرفتي هنوز از فكرم،مثه روزاي اولي
تويه فكرم جون ميگيري،يه فرقي كردي تو ولي
يكي ديگه جاي تو،الان تو روياي منه
اون الان دو ساله كه فقط تو دنيايه منه
حسايه چند روز اول كه دلم برا تو ميداد
الان 2 ساله كه قلبم،فقط قلب اونو ميخواد
نميگم مردي تو قلبم،ياده تو برام عذابه
ديدنه يه باره ديگت،برا من مثله يه خوابه
دوس دارم ببينمت،به پات بيفتم
كاشكي ميشد حرفايه دلو ميگفتم
ميخواستم ببخشي منو،كه دو سال پيچوندم تورو
تو كماله بي شعوري،با تشر بت گفتم برو
تويه اوج عاشقيتو،حس بودنم كنارت
پشته پا زدم به عشقت،زمستون كردم بهارت
ميدونم نبخشيديم كه،قلبم ميسوزه به يادت
آرزوم شده كه يك شب،التماس كنم تو خوابت
كه منو ببخشيو به دل نگيري كارمو
ميدونم كه خوب ميفهمي،تو معنيه حالمو
كاشكي كه نفرين نكرده باشي به 2 ساله من
چون الان 2 ساله كه نديدم اصلا رنگه غم
ميترسم حالا بشم مثله تو و اون بپره
از دله منو تمومه حس و حالم بگذره
دقيقا ميشه همون زخمي كه به دلت زدم
نفرينتو پس بگير،ميترسم كه بياد سرم
زندگيمو دوس دارم،گل یاسم الان جونم شده
اون عزيزه دلمو چراغه اين خونم شده
اگه از من بگذره،ميگذرم از جونه خودم
ببخش با اينكه ميدونم باعثه غمت شدم.