نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





ﺑﻌﻀﮯ ﻫﺎ

کـــــــــــم بــاش

از کم بودنت نتــــــــرس

اونی که اگـه کم باشی ولــــــــت میکنه

همونه که اگه زیـــاد باشی حیفو میلت میکنه. . .

 

خبر از من داری؟…

خبر از دلتنگی های من چطور؟

و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند…

خبرش رسیده که مرده اند؟

هیچ سراغ دلم را میگیری؟

کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟

مچاله ام از دلتنگی؟

آه… که هیچ کلاغی نساختیم میان هم

وجدانت راحت…

خبرهای من به تو نمی رسد…


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 1:59 | |







اگرندانسته به احساس تو خندیدم ...

 

اگر گاهی ندانسته  به احساس تو خندیدم و یا از روی خود خواهی فقط خودم را پسندیدم , اگر از دست من در خلوت خود گریه کردی , اگر بد کردم و هرگز به روی خود نیاوردی , اگر زخمی چشیدی گاه گاهی از زبان من , اگر رنجیده خاطر  گشتی از لحن بیان من ... حلالم کن


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:31 | |







نور چشمم ...

 

نوره چشمات مه چند ساله ي اين دلو شكست

آرزوي داشتنه عشقه تو به دلم نشست

ابر تيره ي چشات رعدي زد و برقي نشوند

دله خسته ي منو تا ته عاشقي كشوند

باد داغه تبه چشمات آتيشه زندگيمه

سوختن و ساختن به عشقت معنيه بندگيمه

بنده ي عشقي كه معبوده دلش قلب توا

عمريه دل خوشو بي قراره چشماي توا.


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:27 | |







پائیز...

پاییز میرسد

پاییز باشکوه و دلانگیز میرسد

این آسمان دوباره پر از زاغ می شود

قلبم ز داغ لاله رخی، داغ میشود

چشمم، به قاب عکس تو زنجیر میشود

باز این هوا به یاد تو دلگیر میشود 

در کوچهها دوباره دوان دوان کودکان شاد

در خانهها دوباره پزان شلغم سپید

در دشتها دوباره روان سیل بیشکیب

از آسمان ستاره سرازیر میشود

من خسته،... ناامید،... پریشان و بیرمق

سر را میان حلقه دستان فشرده...منگ

بغضم میان سینه نفسگیر میشود

از یاد همه رفته ام ای دوست عزیز

هر چند زندگی زبر و زیر می شود


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:24 | |







طغیان وجود من ...

 

طغيان كرده درياي وجودم

مي برد با خود،همه بود و نبودم

مي چكد موجي ز چشمان نمورم

از وراي ساحل قلب صبورم

آهه از طوفان دريايم كشيدم

من از اين دنياي طوفاني بريدم

بي تو عمري منبع تشويش بودم

در غمت من بي خبر از خويش بودم

هر شب از شوق نگاه مثل ماهت

قلب من در اد چشمان سياهت

جزر و مد مي كرد و اشكم را روانه

حال دل ميشد به يادت عاشقانه

چهره ات در ساحل دل ميكشيدم

لذت ديدار عشق را ميچشيدم.


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:23 | |







خندیدن عشق را ...

 

بخند ای عشق ای امید فردا .. من خندیدنت را دوست دارم.بهباغ خاطرم هروز وهرشب تورا تنهای تنها دوست دارم. منم چون ماهی افتاده در شن تورامانند دریا دوست دارم... نگاهی کن به من ای عاشق.دل تورا مانند دریا دوستدارم


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:22 | |







درد دل ...

خیلی زود از هم دیگه سرد شدیم . نرسیده بود بهار.زرد شدیم . یادمون رفت میمردیم برای هم. به یادت میمونم هرشب. من و غم  . یاد من میمونه حرف اخرت. میرمو  به زودی میشه باورت . یادته گفتی ازت بدم میاد ؟

دیگه میترسم ازت  زیاد؟ یادته گفتی برو منت نذار؟ میرم اسمه منو دیگه نیار یادته گفتی میخوای بری برو؟ اما من هیچ وقت نمیبخشم تورو. فکر کردی بازیچتم گلم؟ ولی من از این بازی خسته شدم. حرفاتو میگی  شوخی بوده!!! میگی تیکه هات سوتی بوده!!! باورم نمیشه شوخیهات همه چند شبه  باعث اشکای منه.

دیگه میخوام برم از کنار تو . میدونم نخوردم به کار تو . میرم که دیگه غرورم خورد نشه . این دیگه اخرش و ته موندنشه. خسته ام از این شبای پر تنش. خنده رو از لبای من بردنش.

یا بشو مثله قبل و باهام بمون . اگر دوسم نداری خب نمخون . دیگه دل خسته از این دل دادنه. سراپا تقصیرمو حق با منه .

نمیخوام بیشتر از این دل بکنم . نمیخوام قلبه کسی رو بشکنم کمکم کن تا که اروم بگیرم نمیخوام از درد دوری بمیرم


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 2:19 | |







شعری در باب عشق بچگی هام ...

 

 

شعری در باب عشق بچگی هایم

 

بعضي وقتا ميسوزه دلم براي ياد تو

يادمه يه روز ميگفتم ميمونم به پايه تو

ميدوني نشد بمونم،رفتم از تو زندگيت

پشته پا زدم به قلبت،به يه حسه بچگيت

شدي بازيچه ي قلبم،فكردي عشقو ميفهمم

اما اين رو ندونستي،كه از پيشت ميرم كم كم

من تو رو سوزوندمت،اما هنوز تو يادمي

دوس دارم ببينمت بگم تو هم به يادمي؟

ميدونم دلت شكسته از روزاي قبلمون

خدا هم نشنيده يك باري صداي حرفمون

من تو قسمتت نبودم،زور زدي تا كه بمونم

ميدونم دوس داشتي تا آخره اين دنيا بدونم

كه تو من رو دوس داري،عاشقي و عزيزتم

فكردي چون بت ميخندم،مثه تو حريصتم

من تو آتيشو عذابم،نميشه راحت بخوابم

هميشه عذاب وجدان،با يادت مياد سراغم

به خدا نميدونستم،چجوري عاشق بمونم

نميدونستم چجوري،حرف قلبم رو بخونم

هميشه ناله زدم كه تو رو هيچ وقتي نداشتم

من تو قلبم واسه الانه تو،جايي رو نزاشتم

اون روزا با تو فقط عشقو چشيدم

تو خيالم تو بودي بخته سفيدم

حق بده ،لفتش دادي،دير اومدي كناره من

ديگه خيلي دير شده بود كه بشي تو ياره من

يادمه خندتو تو لحظه ي عاشق بودنت

وسط خيابونا براي ديدي،موندنت

نرفتي هنوز از فكرم،مثه روزاي اولي

تويه فكرم جون ميگيري،يه فرقي كردي تو ولي

يكي ديگه جاي تو،الان تو روياي منه

اون الان دو ساله كه فقط تو دنيايه منه

حسايه چند روز اول كه دلم برا تو ميداد

الان 2 ساله كه قلبم،فقط قلب اونو ميخواد

نميگم مردي تو قلبم،ياده تو برام عذابه

ديدنه يه باره ديگت،برا من مثله يه خوابه

دوس دارم ببينمت،به پات بيفتم

كاشكي ميشد حرفايه دلو ميگفتم

ميخواستم ببخشي منو،كه دو سال پيچوندم تورو

تو كماله بي شعوري،با تشر بت گفتم برو

تويه اوج عاشقيتو،حس بودنم كنارت

پشته پا زدم به عشقت،زمستون كردم بهارت

ميدونم نبخشيديم كه،قلبم ميسوزه به يادت

آرزوم شده كه يك شب،التماس كنم تو خوابت

كه منو ببخشيو به دل نگيري كارمو

ميدونم كه خوب ميفهمي،تو معنيه حالمو

كاشكي كه نفرين نكرده باشي به 2 ساله من

چون الان 2 ساله كه نديدم اصلا رنگه غم

ميترسم حالا بشم مثله تو و اون بپره

از دله منو تمومه حس و حالم بگذره

دقيقا ميشه همون زخمي كه به دلت زدم

نفرينتو پس بگير،ميترسم كه بياد سرم

زندگيمو دوس دارم،گل یاسم الان جونم شده

اون عزيزه دلمو چراغه اين خونم شده

اگه از من بگذره،ميگذرم از جونه خودم

ببخش با اينكه ميدونم باعثه غمت شدم.


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 19:58 | |







حضورت احساس نمیشه در کنارم

 

دگر حس نمي شود حضورت در شهرم

گرفته است هوايم،با آسمانم قهرم

جاي قدومت هنوز،در كوچه ي دل باقيست

انگار كه با نگاهم،هيچ آدمي آشنا نيست

شايد اگر بيايي،يادم آيد كه بودم

من همانم كه با عشق،غم را ز دل زدودم

برگرد كه من هنوزم،طالب يك نگاهم

كم ندارم در دنيا،گر تو باشي پناهم.


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 19:55 | |







دوریت عذابه ...

 

دوریت عذابه مهربونم

دوريت عذابه مهربونم،بي تو از غصه ميخونم

اينو خوب يادت بمونه،قدره چشماتو ميدونم

ميشينم به انتظارت،به عشقه چشم خمارت

اونقدر به پات ميمونم،كه بميرم چشم به راهت

عزيزم دار و ندارم،تو بيا بشو بهارم

بزار از شوقه نگاهت،ابري شم بارون ببارم

بگير دستاي سردمو،تا يادم بره دردمو

منو تو آغوشت بگير،تا بگم به تو حرفمو

من خرابه اين نگاتم،تا ابد خودم به پاتم

نزار كه تنها بمونم،چون هميشه چشم به راتم.


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 19:54 | |







چشم انتظار ...

 

 

چشم انتظار

هنوزم چشم انتظارم

هنوزم دل بي قرارم

ديگه آروم نميگيرم

بدونه چشمات ميميرم

دارم از دوريت مينالم

قلبمو برات ميزارم

ميرم تا تو بي كسي هام

گم شم تو دل واپسي هام

تويه كوچه هاي ساكت

به فكر نگاه پاكت

تكيه ميكنم به ديوار

موندم تو حسرته ديدار

ياده اون لحظه كه دستات

توي دستم بود و چشمات

تا ته دلم رو ميخوند

تا دلم آروم شه ميموند

اما تنها شدم الان

ممكنه بميرم هر آن

تو شدي درمونه دردم

نباشي ميميرم در ،دم

به يادت ميمونم هر دم

آخه يادت شده مرهم

ياده اون روزا كه با هم

دست تو دست ميرفتيم با هم

تا ته كوچه هاي شهر

ما دو تا با غم بوديم قهر

يادته باهم كه بوديم

فكره اين روزا نبوديم؟

كه يه روز تنها ميمونيم

از غمه دوري ميخونيم

اون روزا رسيده عشقم

من به ديداره تو تشنم

ديگه خيلي بي قرارم

محمدامینم آروم ندارم

ياده خنده هات ميفتم

يادته بهت چي گفتم؟

گفتم منتظر ميمونم

قدره چشماتو ميدونم

پا به پات ميام فداتشم

قربونه ناز و ادت شم

حرفامو به دل سپردي؟

پس چرا منو نبردي؟

ميدونم ميگي نميشه

ميدوني قلبم چي ميشه؟

خورد و داغونو اسيره

قلبه من بي تو ميميره

منتظر ميمونم بياي

ميدونم كه تو چي ميخواي

ميخواي غصه هام كم بشه

قربونييه عشق،غم بشه

باشه عشقم باز ميخندم

چشامو به غم ميبندم

اشكامو نگه ميدارم

تا كه اومدي ميبارم

كه تو آروم كني قلبم

تو فقط ميفهمي حرفم

خيلي دوست دارم جونم

تا زندم برات ميخونم.


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 19:53 | |







شعر واسه عشقم

 

 

شعر واسه عشقم

سوزد اين دل در نبودت ماه من

خنده از چهره گرفته آهه من

سوزد اين جان از غم هجران تو

من فداي غمزه ي چشمان تو

برده سوي ديديه ام اشك فراق

ماه من قصد گذر كن از محاق

سوختم در انتظار بدر تو

مرحمي جز من ندارد درد تو

چشم به راهت مانده ام دل داره من

تا بيايي در كنارم يار من

نيست بر دردم طبيبي را دوا

از ميان عاقلان گشتم سوا

نشناسد دل به جز عشقه تو

مهر تو كرده مرا از غم جدا

جز نبودت دل ندارد هيچ غم

تا تو باشي دل ندارد هيچ كم


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 19:50 | |







دلم سیر شده از دنیا

دلم سيره از اين دنيا...مثه كابوسه اين رويا...دوروغه بودنه با هم....شده وصله به دل ماتم....ندارم دلخوشي جز اون...چشام همپاي اين بارون.....ميباره اشك اين حسرت...نداره دل ديگه طاقت...شده تحفه ي عشق كوري...از اين فاصله و دوري.....دلم خونه،چشام گريون....پر از غصه زير بارون....مياد اشك دلم نم نم.....دارم خسته ميشم كم كم....از اين احساس بي فرجام... از اين تيشه زدن بر جان.... از اين آشوبه تكراري....از اين دلخوشي كه داري....شدم آواره و خسته...دلم چشم اميد بسته...داري با كي سفر ميري....چرا دستامو ميگيري....برو مردم تو اين شب ها...شدم خاكستر از تب ها...تبه عشقي كه يخ بسته....دلم با زهر عشق مسته...شده گريه رفيق راه...همه آبن به زير كاه...كسي دل سوز قلبم ني...دلي مرحمه دردم ني...توام دوري از اين باور...تو كه بودي برام ياور....... تو ميفهمي چرا مردم....چرا خونه دلم خوردم...چرا بي تو خطر كردم...از اين احساس گذر كردم...تو ميدوني كه بي تابم...شبا با گريه ميخوابم...عذابم ميده افكارم...تو كه نيستي پ حق دارم...كه كم آوردم از دوري...از اين فاصله ي زوري...ديگه بسه بيا پيشم...منم زودي عوض ميشم...ميشم مثله قديمامون...به ياده خاطره هامون...دوباره با تو ميمونم...ديگه از غم نميخونم...ميمونم تا ابد يارت...ميشم دلدار و غم خوارت.


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 19:47 | |







مثه بارون ...

 

مثه بارون

مثه بارون توي ايوون...مي بارم نم نم و آروم...يه عالم حرف نگفته...غنچه ي بغضم شكفته...روي نيمكت با دلي سرد....ميميرم از بغض اين درد...چشمه گريون،لب خندون...چتر شكسته زيره بارون...بي كس و كار ،دل مرده...حسرته عشقتو خورده...نميدوني چي كشيدم...وقتي كه عكستو ديدم...با يه حس بي قراري...دل ميگه دوسم نداري...من غريب و بي پناهم...مجرمي كه بي گناهم...تو بيا مرهمه قلبم...به تو ميگم همه دردم...تو نفس براي سينم...بي تو من زودي ميميرم...گل یاسم بمون كنارم...من كه جز تو رو ندارم...نري از پيشم تو اي كاش...وجود و هستي من باش...دوس دارم از تو بخونم...به پاي عشقت ميمونم...ولي نه نمون تو پيشم...من مثه سابق نميشم...ديگه دل داره ميميره...دستاي مرگو ميگيره...نميخواد آروم بشينه...تو رو با غمات ببينه...ميدونه چقد شكستي...ولي مردونه نشستي...نميزاري من بدونم...از چشات چيزي بخونم...تو يه عشق بي نظيري...به پاي عشقت ميميري...من چه پست و بي وجودم....تو بودي بود و نبودم...عذابت دادم دوباره...اشك تو نم نم ميباره...من يه عشق بي مرامم...آره من خيلي خرابم....توي هر دردت سهيمه....عشق ديوونت محمدامینه....من دارم ميدم عذابت...فداي صورته ماهت...بغضتو جلوم ميخوردي...لذتي از عشق نبردي...هميشه از اين دل سرد...واسه تو ميخونم از درد...برو عشق پاكو نازم...بزار با غمام بسازم...نمون اينجا سوت و كوره...اينا خواهش نيست و زوره...قلب من خارتر از اونه...كه بخواد از تو بخونه...تو يه عشق خوب وپاكي...واسه قلبم سينه چاكي...اما اين دل خيلي پسته...شده از عشق تو خسته...چشم به راه مرگ نشسته..محمدامینت چشاشو بسته...خيلي ديره واسه موندن...من خودم فاتحه خوندم...واسه قلبي كه شكسته...چشم به راه مرگ نشسته...عشق من فايده نداره...كه حتي چشات بباره...برو از قلب محمدامین...اون لياقتش همينه...تو كه حيفي تو بهاري...بپا دل رو جا نزاري...برو از پيشم تو راحت...دل خوشم به اون يه نامه ت...دل ديگه آروم نميشه...غصه ميخوره هميشه...فكردي كردم خيانت...برو آسوده و راحت...قول ميدم آروم ميگيري...وفتي كه از اينجا ميري...گل یاس عزیز و مظلوم...با عشقم شدي تو محروم...از هر چي شادي و خنده...اينا بوده لطف بنده...من يه مغرور خسيسم...كه به داشتنت حريصم...زندونيت كردم با عشقم...سيرابم كردي و تشنم...جوونيت با من تباه شد...زندگيت به پام خراب شد...واسه باختنه تو زوده...برو با يكي كه خوبه...تويي جونو عشقه دنيام...به سلامت خانوم روياهام.


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 19:46 | |







دلتنگی من ...

 

اینو واسه دلتنگی نوشتم

فصل دلتنگی ما ادمها وقتیست که دلمان

نمی خواهد از هیچ جا ِ هیچ صدایی بشنویم ِ مگر صدایی که ما را بیشتر و بیشتر در عمق خودمان فرو ببرد و از نگاه اطرافیانمان در امانمان بدارد.

فصل دلتنگی ما جوان ها وقتی است که می بینیم یا فکر می کنیم که هیچ کس نیست ِ دو کلام با انها گپ بزنیم و به انها بگویم که مشکلمان چیست و از کجل اب می خورد؟ این وقتها خودمان را به در و دیوار می زنیم که مرهمی برای دردهایمان بیابیم ِ اما نمی توانیم تا این که با گذشتن یک غروب ِتمام شدن یک شب بر امدن خورشید ِ دیدن یک دوست ِ دست خطی خواندن از یک اشنا و ... ناگهان دلمان باز می شود و کم کم دوباره خودمان را در میان دریایی از امید ِ ارزو و خیلی از خوبیهی می بینیم.

این وسط چه اتفاقی می افتد که ما نمی فهمیم کمی دلتنگ شدیم ِ کمی حالمان گرفت و کمی به خود باز امدیم . ایا تا به حال دچار این حالت یعنی دلتنگی شدید؟

ایا تا به حال فکر کردید که چه مواقعی و چه طور دلتنگ می شوید؟ اصلا دلتنگی یعنی چه؟ دلتنگی چه رنگی است؟ اگر دلتنگی سیاه است ِ پس چطور وقتی دلتنگ هستیم ِ وقتی دلملن می گیرد ِ یه حس نیمه خوب ِ نیمه بد وجودمان را می گیرد ِ حتی بعضی ها می گویند دمی فارغ شدن از هیاهوی بیرون و در خود فرو رفتن غنیمتی است.

مرز بین دلتنگی ِ بین یک حس گنگ و ناشناخته ِ اما نه چندان زجر اور با یک بیماری شناخته شده مانند افسردگی چیست؟

اگر من دلتنگ هستم ِ اگر گاهی اوقات بد جوری دلم می گیرد و ذهنم و افکارم تا ناکجا اباد سیر می کند ِ یعنی افسرده ام. ایا من حق ندارم گاهی برای خودم ِ برای دلم و برای انچه کرده ام ِ در خودم فرو روم. ایا من حق ندارم گاهی وقتها تنها ِ به تنهایی های خودم فکر کنم ؟

چه خوب می شد اگر ما مرز بین حالتهای درونی خود را و حالتهای درونی دیگران را می شناختیم.

 

چه خوب است اگز گاهی دلمان بگیرد اما افسرده نشویم گاهی به فکر کارهای خودمانِ در اندیشه محاسبه رفتار و کردار و گفته های خودمان باشیم اما بدانیم که مضطرب نیستیم بدانیم که

اینها با دلهره و استرس فرق دارد.

به قول شاعر: گاهی دلم برای خودم تنگ می شود


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 19:44 | |







گمان می کــــــردم

گمان می کــــــردم

وقتی نباشــــــــــم

دلت می گیــــــــــرد

۱ روز

۱ ماه

۱ سال

از رفتنم می گــــــذرد

چه خیال بیهوده ایست

وقتی دلت با دیگری است

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 11:44 | |







بـَهآنه می خــــــواهی؟

می خوآهی بـــــــروی؟

بـَهآنه می خــــــواهی؟

بگذار مـَن بهانه رآ  دستت بدهم

برو و هر کس پرسید چــــــــــــرآ

بگو :   لجــــــوج بود , همیشـــــه سـَرسختآنه عآشــــــقم بود

بگو :  فـَریآد می کرد , همه جآ فریـاد می کرد که مرآ می خوآهد

بگو :  درگیر بود , همیشــــــه درگیر افســــــون نگــــآهـَم بود

بگو :   بی احساس بود ,  به همه توهین ها و اخم هآیم لـَبخند میزد

بگو :  او نخواست ,  نخواست کســــی جز مـَن در دلش خآنه کند

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 11:43 | |







دردنـــــآک اســـــت

دردنـــــآک اســـــت

دوســـــتـَش بـدآری

و گمـــــآن کنی دوســـــتـَت دآرد

حــــآل آن کـِه

او یــِگــآنه هـَســــتی تو بآشـَـد

و تـــــو

یـــِــکی از هــزآران لــــــذت او ...

 

 

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 11:40 | |







✿ عیــد هـَمــه مــبـــآاااارکــــــ ✿

میـــان حـَرفـــهایـــَت می نوشتـــی : زندگی زیـــباســت

و مــَــن هـَم زنــدگـــی را در تــو میــدیــدم

بـــرو اســـتاد خوبـــی هــا !

بــه مــن درس وفـــا دادی

و مــَــن هــَـم خــوب فـَهـــمیـدم

وفـــا یـَعــنی : خــداحافــظ

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 11:36 | |







وقتی که دیگر نبود

 

وقتی که دیگر نبود

من به بودنش نیازمند شدم

وقتی که دیگر رفت

من به انتظار آمدنش نشستم

وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد

من او را دوست داشتم

وقتی که او تمام کرد

من شروع کردم

وقتی که او تمام شد

من آغاز کردم

چه سخت است تنها متولد شدن

مثل تنها زندگی کردن است

مثل تنها مرد


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 11:26 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 57 صفحه بعد