وقتی به تـ ... ـو فکر می کنم گریه اَمونم نمیده
فرصت اینکه یه نفس آروم بمونم نمیده
کاشکی بودی و اینجا می دیدی ، که دلم طاقت دوری نداره
کاشکی بودی و اینجا می دیدی
چشمای مـ ـن بی سر و سامون می باره
حرف های ناگفته زیاده ولی چه فایده گل مـ ـن
داد و اَمون از این جـ ـ ـ ـدایی
نموندی تـ ... ـو ببینی چی آوردی به روزم
بیا ببین تو حسرت نگات دارم می سوزم
باید تـ ... ـو رو ببینم ولی آخه چه جوری
آخه چرا تـ ... ـو از چشای مـ ـن این همه دوری
بدون وقتی نباشی روزام تاریک و سرده
نگام مثل یه سایه به دنبالت می گرده
تموم زندگی رو تو چشمای تـ ... ـو دیدم
بذار تا جون بگیرم نفس از تـ ... ـو بگیرم
