نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





مزاحم همیشگی...!!!

یه بار بذار حرف بزنم دیگه نه حرف سفره
نه حرف تیر تو قلب یه دیوونه ی در به دره
 نه صحبت پرسیدن لحظه و روز و حالته
نه قصه ی عاشقیه نه پاسخ سوالته
 نه اشکی ریختم لا به لاش نه پر شده از عطر یاس
 نه توش غرور پیدا می شه نه اعتماد نه التماس
این دفه حرف قصه نیست خاکستر حقیقته
یادت میاد یکی می گفت حقیقتم مصیبته
 بذار بدون پرسش و ساده و بی مقدمه
بریم سراغ حرفی که می ترسونه یه عالمه
همیشه از نخواستنت تو رویاهام می ترسیدم
بعد خودمو گول می زدم به ترسیدن می خندیدم
ترسه ولی قایم می شد شب میومد مثل لولو
 واسه همین گاهی بهت فقط می گفتم تو بگو
نگفتی و گذاشتمش پای غمای خستگی
 فهمیدم اشتباه بوده اینم یه جور دیوونگی
خیال نکن این که می گم شکایته رنگ گله س
قبول ندارم اخم تو مال نبود حوصله س

دیگه مزاحم نمیشم خیالت آسوده باشه
سهم من از آتیش بذار فقط یه کم دوده باشه
مهم اینه که اسمت و تمام دنیا بلدن
 فرقی نداره که با من چه قدر خوبن چه قدر بدن
مهم اینه تا دینمو یه کم به عشق تو دادم
 طبق یه قانون از چشات مثل یه قطره افتادم
 قصه ی ما دو تا شاید به درد تاریخ می خوره
کار من از جانب تو به درد توبیخ می خوره
همونشم تو بنویس کلی جای سپاس داره
 با من که کاری نداری اونو می دی کی بیاره ؟
نه بگذریم انگار دلم بازم پرید اون شبکه
برای تو تکراریه اما ناگه می ترکه
خوب می دونم تو این سالا تحملم کردی آره ؟
 چشات روشن نشد بگن زیبا تو رو دوس نداره ؟
 دل به دل کسی نده عاشقی دزده زیبا جون
 هر کار این دنیا عاشقی کنی بدون مزده زیبا جون
سخته مزاحمت نشم نمی دونم چیکار کنم
 نه نمیشم اما می خوام از خودمم فرار کنم
دلم می خواد برم یه جا که دیگه زیبا نباشه
 تمام دنیا رو برم فکر می کنم جا نباشه
تو همه ی وجودمی هر جا برم میای پیشم
ولی بهت قول دادمو دیگه مزاحم نمی شم
من نمیرم یادت باشه تو اونی هستی که می ره
منم یه جور مزاحمم که کلی پیشت میمیره
 مزاحمی که ردشو تمام آدما دارن
 نیازی نیس شمارشو به ذهن دستگا بسپارن
مزاحم خیلی روزا چه تو طلوع چه تو غروب
مزاحم روزای تلخ مزاحم روزای خوب
نه اینکه بار آخره مزاحمت طولانی شد
اخماتو وا کن تا برم باز که هوات طوفانی شد
 الان تمومش می کنم امون نمی دم تا بگی
 خوبیش اینه با هم می گیم مزاحم همیشگی
حالا که دلت اومد نامه رو بردار پاره کن
دیگه مزاحمت نشم ؟ دل می گه استخاره کن
چشمای ناز و روشنت شاده که شر من کمه
قند تو دلت آب میشه از نبودن این مریمه
تازه همونم که می خوای بدون زنگ و صحبتی
این آخرین حرف منه دلم خوشه که راحتی
مزاحم همیشگیت تاریخ اسفند می زنه
 اما زمان هیچه براش فقط داره داد می زنه
داد می زنه آی آدما مسافرای زندگی
از این به بعد به من بگید مزاحم همیشگی


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:55 | |







امشب این باران ...!!!

امشب این باران ...

بغض شعرم راشکست

حسرت چتر تو بودن ...

بر دلم تا صبح نشست ...


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:55 | |







یاد خدا تو قلب شکسته داره خونه...!!!

مهریه ی دلدار ناز

زندگی تسلیم روی ماه یار     

 زندگی رفتن به سوی راه یار

عشقشان در قلب حتی بعد مرگ

هک شده  لبخندشان بر روی برگ

عشق یاران گشته سان آسمان

میدهیم از خاطر حب جانمان

جان شود مهریه ی دلدار ناز

میدهیم این جان خود با دست باز

لذتی جز عشق در دل هیچ نیست

راه حب جز جاده وصد پیچ نیست

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net


یاد خدا تو قلب شکسته داره خونه


صدا زدن تو دریا وقتی داری غرق میشی

وقتی تو بازیه دل بدونی مات وکیشی

وقتی دلت شکست وکسی کمک نکردت

وقتی که عشق شخصی نشوند به خاک سردت

وقتی وفا کردیو ندیدی از او وفا

وقتی زیار پستت ببینی هردم جفا

وقتی صدا زدی تو ازته قلبت بلند

وقتی که خون جانت هردم و لمحه خوردند

صدا بزن خدایی که خیلی مهربونه

یاد خدا تو قلب شکسته داره خونه

توکلت برخدا دیگه چی میخوای عزیز

وقتی خدارو داری اینجوری اشکت نریز


تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net


حسرت


میروی و من ندارم جز فغان

یار من سوگندبه یزدانت بمان

من که جز عشق تو سرشارم ز هیچ

مانده ام در آرزوی هیچ گیچ

زندگی بی تو ندارد رنگ وبو

زندگی بی تو ندارد سمت وسو

من فقط عشق تودر دل داشتم

من فقط مهر تو در دل کاشتم

چون سحر چشمم به امیدت گشود

دست گرمت در دو دست من نبود

من سزاوار تمام غصه هام

من همون دیو بزرگ قصه هام

قدرت و گم کردمو پیدا نشد

از نبودت قلب من دیوانه شد

حال چشمانم به راهت شام راسر میکند

اشکهای ممتدم رخسارها تر میکند

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

داستان


داستانم هست از شرح دهی 

قهرمانش دختریست همچون پری

دختر این داستان گنج خفاست

در درون سینه اش رمز وفاست

عاشق یک رنگیو دور از ریا

پاک و ابی است او همچون سما

در همان ده حکمرانی بود بد

نظم وقانون از برایش بود سد

زور بر اهل دهستان مینمود

در جنگها هم حریفش کس نبود

لیک رویش همچو ماه آسمان

روی او برعکس ذاتش مهربان

دخترک از ظلم شه بیزار بود

در نگاهش شاه یک بیمار بود

بعد از انکه فکر خود را خوب روفت

رفت و پیش حکمران این حرف گفت

جلوه ی تو زیر نور گردد عیان

پس به تو گویم به صد سوز بیان

گرکه تو باشی صدف در قعر آب

لااقل احوال مارا دربیاب

مااگر دختر به شاهنشه نهیم

بررسوم حاکمان هستیم فهیم

گرچه اطلس بر تن ما چون بلاست

در تن ما پوستین حکم طلاست

پس تو برما جایگاهت رخ مکش

ناز ما چوپانیان را هم بکش

ابتدا اندر دلش پرخشم شد

شانس بود که بعد آن بارحم شد

گفت که تو با چنین سوز بیان

تو ربودی حالکم را ای جوان

تو اگر باشی موافق پیش من

من همی خواهم شوی هم خویش من

در دلم گشتی به سان رهبرم

من تورا خواهم شوی چون همسرم

پس بدین سان دخترک شد همسرش

شاه عادل شد به لطف رعیتش

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

عشق و توکل


شبان هنگام بین خواب ورویا

تورا بینم تورابینم به هرجا

نمیدانم چه دردیست از برایم

که دانم هیچ دارویی ندارم

به هر سو میرود این سر تو هستی

تو رابینم چه باهوش وچه مستی

تمام روز یادت توی این قلب

تمام روز نامت روی این لب

تو راهرکس که هر آنش پرستی

بگو بر من که یار من توهستی

مرا از پر نازکتر بود دل

بدونت زهر باشد در پس هل

سراندازم زمینو زیر پاهات

دعا ونظر من پشت نفسهات

بدان من عشقتو در پوست دارم

تورا بیش از خودم من دوست دارم

به روی گونه هایم اشک جاریست

ولی گنج دلم امیدواریست

توکل کرده ام برتک خدایم

همانی که صلاحم هست خواهم

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.netتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

مهمون قلب شما


میدون تردیدولرز

کوچه ی خرم وسبز

پلاک مهرووفا

خونه ی قلب شما

منم از شهر غریب

لونه ی ترس وفریب

منم از ظلمت دور

پی گلدسته ی نور

نه یه جا برای خواب

شیفته ی رنگ سراب

سرور غصه وغم

سهم من گرمی دم

شعر من حرف نیاز

بین ارکان نماز

تو یه نعمت از خدا

برکت خونه ی ما

معنی شعر منی

مثل یک همسفری

غنچه ی باغ امید

پر زهر عشق ونوید

شعر من برای توست

گرچه غیر سبک نوست

میدهم آن را به تو

درمیان نان جو


قلب بی قرار


قلبی نیست جز قلب بی قرار

چشمی نیست جز چشم انتظار

رحمی نیست از سوی یار خود

وقتی نیست در وقت چوب دار

حرفی نیست از رفتن نگار

در دل نیست جز عشق ومهر یار

اشکی نیست جز خون دیده ام

جز من کیست در راه او نثار

نگین

نگین شهر شب گشتم کجایی

دگر رنگین شد رنگ جدایی

نه دارویی است بر این درد دوری

نه سدی بر ره این اشک خونی

فدا کردم برایت جان خود را

جداکردم دلم از دار دنیا

ندادی تو سلامی بر دل من

دگر من ماندمو دستم به دامن

خدایا قلبم از کویت کجا رفت

کجا  زد آشیانه بر سر حرف

بهارم نیست گم  شد نیست پیدا

ندارم هیچ امیدی به فردا

بیا جانم بگیرو راحتم کن

جداکن ریشه ام را از ته بن

یاسمن


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:55 | |







کاش...!!!

کاشکی شعر سفر بیت آخری نداشت

کاش شهر عاشقی هیچ داوری نداشت

کاش آسمون شب اینقدر سیاه نبود

کاش توی قلبمون حرفی از ریا نبود

کاش حرف عاشقی با یه(ی) تموم نشه

کاش حس دوستی بینمون حروم نشه

کاش رنگ کینه ها همیشه مات باشه

کاش یار دوست من پاکو خوش ذات باشه

کاش قلب عاشقا دیگه پرخون نباشه

کاش سرنوشتشون مثل مجنون نباشه

کاشکی که مرز عشق برسه به نا کجا

توی راه عاشقی برسیم سوی خدا

یاسمن


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:55 | |







اشک...!!!

جلو اشکامو نگیر بذار اشکام بریزه

بذار با ریختن اشک دلم آروم بگیره

دل من دوباره باز زخمیه یه خنجره

با دلی پر از دریغ لب طاق پنجره

کسی تو دنیای من فکر غصه هام نبود

دیگه من تنها شدم زیر گنبد کبود

توی دنیای خودم که یه خورشید نداره

زمین از اشک تره بگو بارون نباره

دنیای بدون عشق نه یه روح داره نه جون

دل این شقایقا شده پر ز رنگ خون

بیا ای رفیق من بیا پیش من بمون

بیا از عشق که نه از محببتت بخون

یاسمن


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:55 | |







ای دل تنگم...!!!

 


دلم برات تنگ شده ...... !!!
دلم برات تنگ شده خیلی وقته لحظه دوری ازتو خیلی سخته 

نمی دونی چه تلخه بی تو بودن چه معنی داره بی تو شعر سرودن 

دلتنگی هام فراون دل دیگه بی تو داغون دنیابا اون بزرگیهاش بی تو برام یه زندون 

هوای چشمام بارون 

هیچکس جزتو ندارم که سر رو شونش بزارم باز مثل ابرای بهار واسش یه دنیا ببارم

به سرهوای تودارم اینجوری داغونم نکن من که اسیر عشقتم بیا و زندونم نکن

زندگی بی تو مشکل خودت اینو خوب میدونی بیا و این آخر عمر بگو همین جا میمونی ...



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:37 | |







نمی دونم از کجا شروع کنم؟

نمی دونم از کجا شروع کنم؟

قصه تلخ سادگی مو ...

نمی دونم چرا قسمت می کنم روزای خوب زندگیمو ؟

چرا تو اول قصه همه دوستم می دارند؟

وسط قصه میشه سر به سر من میذارن؟

تا بخواد قصه تموم شه همه تنهام میذارن؟

می تونم مثل همه دو رنگ باشم دل نبازم...

می تونم مثل همه یه عشق بادی بسازم

تا با یک نیش زبون بترکه ، خراب بشه...

تا بیان جمعش کنن حبابه دل ،سراب بشه

می تونم بازی کنم با عشق و احساس کسی...

می تونم درست کنم ترسه دل و دلواپسی...

می تونم دروغ بگم تا خودمو شیرین کنم...

می تونم پشت دلها قایم بشم ، کمین کنم...

ولی با این همه حرفا ،باز منم مثل اونام...

یه دروغگو میشم و همیشه ورد زبونام...

یه نفر پیدا بشه به من بگه چی کار کنم؟

با چه تیری اونی که دوستش دارم شکار کنم؟

من باید از چی بفهمم چه کسی دوستم داره؟

توی دنیا اصلا عشق واقعی وجود داره؟؟؟



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:31 | |







زندگی چیست؟

 

 

     زندگی چیست؟    کمی   خندیدن                      حال  و  احوال تو را  پرسیدن 

 

     زندگی چیست؟  پس  از دلتنگی                       صورت  ماه  تو  را  بوسیدن 

 

     زندگی چیست؟  شراب   چشمت                      جرعه درجرعه شبی نوشیدن 

 

     زندگی چیست؟    گرفتن  دستت                        پا  به  پای  قدمت   رقصیدن  

 

     زندگی چیست؟ همه گوش شدن                       جز  صدای  تو  صدا  نشنیدن 

 

     زندگی چیست؟ همه چشم شدن                        قد  و  بالای چو سروت دیدن 

 

     زندگی چیست؟  شمیم   تن   تو                       با  تمام  دل  و  جان   بلعیدن 

 

     زندگی چسیت؟  برای  یک  بار                       غرق  آغوش   تو   درغلتیدن  

 

     زندگی چیست؟  به  رسم   بلبل                        دور گل  بی سر و پا  گردیدن  

 

     زندگی چیست؟  بگو  می شنوم                       دردِدل کردن و خوش خوابیدن  

 

     زندگی چیست؟ شنو از خورشید                       به   دل  عاشق  من  تابیدن !


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:59 | |







بهتره هرچی قشنگی هست تو دنیا ، به تو تشبیه کنم!

 

 

تو گل سرخی که خنده از لبات دور نمی ­شه 

تو مث ماه می­مونی ، ماهی که بی نور نمی ­شه

خنده ی گل دو روزه ، مالِ تو بی نهایته

ماه فقط یه شب تو ماه ، مثل توئه ، به غایته

                                نمی دونم به چه چیزای قشنگی تو رو ، تشبیه کنم

                                بهتره هرچی قشنگی هست تو دنیا ، به تو تشبیه کنم

تو یه چشمه ای که پاکی از دلت جاری شده

مث کوهِ محکمی ، کوهی که معماری شده

آب چشمه سرده سرده ، ولی گرمه قلب تو

دل کوه همیشه سنگه ، ولی نرمه قلب تو

                                نمی دونم به چه چیزای قشنگی تو رو ، تشبیه کنم

                                بهتره هرچی قشنگی هست تو دنیا ، به تو تشبیه کنم

قد و بالای تو از سروِ روون  قشنگ تره

چشم و ابروی تو از تیر و کمون زرنگ تره

سروو باد خم می کنه ، سرو تو کم نمی آره

تیر می شه خطا بره ، تیر تو ردخور نداره

                                نمی دونم به چه چیزای قشنگی تو رو ، تشبیه کنم

                                بهتره هرچی قشنگی هست تو دنیا ، به تو تشبیه کنم

مث طاووسی که چتر مهرشو وا می کنه

تو یه الماس درخشانی که غوغا می کنه

پای طاووس اگه زشته قدمت رو چشم من

می شه الماسو خرید اما تو ، حرفشم نزن

                                نمی دونم به چه چیزای قشنگی تو رو ، تشبیه کنم

                                بهتره هرچی قشنگی هست تو دنیا ، به تو تشبیه کنم

مث دریای پر از موجی  که  آروم  نداری

مث خورشیدی ٬ به جای نور شادی می آری

مث دریا دلت اما ، جای هر عبور نیست

نمی شه خورشیدو دید اما تو رو غرور نیست

                                نمی دونم به چه چیزای قشنگی تو رو ، تشبیه کنم

                                بهتره هرچی قشنگی هست تو دنیا ، به تو تشبیه کنم


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:53 | |







روی تو

 

ندیدم  بهتر  از  روی تو  رویی 

گل از روی تو می سازند گویی 

 

                                                        اگر سرگشته کوی تو هستم 

                                                        نباشد بهتر از کوی تو کویی 

 

خرامان می روی از پیش چشمم 

مرو آهوی وحشی سو به سویی 

 

                                                       قدت موزون تر از سر روان است 

                                                       چمن  بی تو  ندارد  رنگ و رویی 

 

جهان را می توان در چشم تو دید 

ندارم   جز   نگاهت   آرزویی   

                                                       کمندت قتلگاه عاشقان است 

                                                       چه یلهایی اسیر طره مویی! 

 

من از عطر تن تو خود شنیدم

که گلها از تو می گیرند بویی 

 

                                                      تو از هر مهربانی مهربان تر 

                                                      فرشته  از تو دارد  نرم خویی 

 

نگاهت را مگیر از چشم خورشید 

شراب  ناب  دیگر از  که  جویی؟ 

 

                                                     ولی این ساقی  مست  دل انگیز 

                                                     چو بگریزد مخواه از او سبویی


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:39 | |







به دلم می گم رهاش کن می گه نه!

  

 

به دلم می گم رهاش کن می گه نه 

واگذارش به خداش کن می گه نه 

 

بش می گم طاقت دوری نداری ٬ 

برو و بازم صداش کن می گه نه 

 

چشای قشنگ شو بسته رو تو ٬ 

با چش بسته نگاش کن می گه نه 

 

اون دیگه برای تو یار نمی شه 

جون خسته تو فداش کن می گه نه 

 

وقتی خیلی خیلی کردی هواشو 

یاد مهربونیاش کن می گه نه  

 

اگه هم صحبتیش از دستت رفت 

یادی از خاطره هاش کن می گه نه 

 

آخه ای دل چی به تو بگم دیگه؟ 

عشق تو نذر بلاش کن می گه نه 

 

آره خورشید؟ نمی خوای دیگه منو؟ 

یه نگا به اون لباش کن ٬ می گه نه


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:32 | |







دعایم کن

 

 

اگر در خانه قلب تو مهمانم ٬ دعایم کن 

اگر هر لحظه در یاد تو می مانم ٬ دعایم کن 

 

                                                    اگر باران عشق از چشمهایت تند می بارد 

                                                  تصور کن که من هم زیر بارانم ٬ دعایم کن 

  

اگر غم سینه ات را می فشارد مثل من هر روز 

منم  مثل  تو  جزو  مهربانانم ٬ دعایم کن 

 

                                                      اگر چشم انتظاری تا عزیزت باز برگردد 

                                                 به یادم باش من هم چشم گردانم ٬ دعایم کن 

 

اگر روح تو را هم بی وفایی می کند مجروح 

بده دستان گرمت را به دستانم ٬ دعایم کن 

 

                                               اگر زیباترین حس تو را هم مُرده می خواهند

                                                  به حرف تازه ای گاهی بخندانم ٬ دعایم کن 

 

به جرم عشق ورزی بندِ تنهایی به پا دارم 

ببین هر شب درافتاده به زندانم ٬ دعایم کن 

 

                                                  چنان دود سیاهی از دل نامردمان برپاست 

                                                که از خورشید هم نوری نتابانم ٬ دعایم کن 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 3:30 | |







بهترین هدیه خداوند

بهترین هدیه خداوند

 

در حالی که دلم مانند کویری تشنه و بی جان بود در حالی که بغض گلویم را گرفته بود

و از درد تنهایی دیگر جانی نداشتم در حالی که چشمهایم از اشک ریختن سویی نداشتند ،

در حالی که هنوز غم جدایی از عشق گذشته در دلم نشسته بود

در حالی که دیگر امیدی به ادامه زندگی نداشتم و تمام درهای امید

 به زندگی به رویم بسته شده بود

در حالی که آسمان دلم پر از ابرهای سیاه سرگردان غم و غصه بود ،

 در حالی که آرزوی مرگ از خدای خویش داشتم

 

 در حالی که دیگر دستهایم طاقت این را نداشتند که یک کلام نیز از عشق

 و عاشق شدن بنویسند در حالی که  هوای قلبم گرفته و سرد شده بود 

 خداوند هدیه ای را به من داد که زندگی مرا آرام و پر از امید کرد…

 به باغچه دلم زیباترین و خوشبوترین گل را هدیه داد، به آسمان تیره

 و تارم مهتاب روشن بخش و ستاره  درخشانی را هدیه داد

در  جاده های خسته و خالی ام همسفری با دلی پر از محبت و مهربانی هدیه داد 

 به دل پر از سکوت و پر از غمم نیروی عشق را عطا  کرد

 به دستهایم قدرت این را داد که هر چه میخواهند از عشق بنویسند و بهترین

و زیباترین جملات را برای عشق بگویند

 به پاهایم قدرت این را داد که بتوانند در جاده های پر از عشق قدم بزنند و به

 وجودم اراده عاشق شدن را داد

 آری او  یک فرشته زیبا ومهربان را به زندگی ام هدیه داد!

 آن فرشته را مانند باران عشق کرد و بر روی من نازل کرد تا تن  غم زده و خسته مرا بشوید

 و جانی دوباره و طراوت عاشقانه ای دوباره به من ببخشد…

 آن فرشته را مانند گلی کرد  و در گلدان طاغچه قلبم گذاشت تا  عطر و بوی عاشقانه اش

 حال و هوای  خانه دلم را دگرگون کند!

 آن فرشته را تمام زندگی من  کرد ، قلب آن فرشته را در قلب من طلسم کرد ،  

و در های قلبم را بر روی او بست و کلیدش را نزد خود نگه داشت!

هدیه ای که خداوند به من داد ، آرزوهایم را زنده کرد ، دلم را پر از امید و دل گرمی کرد!

 هدیه ای داد که از گل هم زیباتر بود ، از خورشید نورانی تر بود و از ستاره درخشانتر!

 و این هدیه بهترین چیزی بود که خداوند در تمام زندگی ام به من داد! آری

 او خوشبختی را به من داد

 او عشقی دوباره را به من داد !

 سپاس آن خدایی که زندگی دوباره به من بخشید ، بهترین هدیه دنیا را به من داد ،
 و قلبم را آرام و پر از عشق کرد !

سپاس آن خدایی که عشقی پاک و واقعی و بدون ریا  و بی پایان را به من هدیه کرد !
پس خداوندا کلید قلبم را تا پایان زندگی ام ، تا ابد و برای همیشه نزد خود نگه دار

 تا من نیز با مهر و محبت و عشق خودم  آن قلب سرخ را که به من هدیه دادی

 درقلبم نگه دارم...


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 21:0 | |







گریه...!

گریه...

گریه شاید زبان ضعف باشد

شاید کودکانه شاید بی غرور…

اما هر وقت گونه هایم خیس می شود

می فهمم نه ضعیفم نه کودکم بلکه پر از احساسم…

ask1

     

ask2

 

gerye3

 


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 20:33 | |







به او بگوئید که دوستش دارم!

 

به او بگوئید که دوستش دارم!

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

هر چه گفتم  و هر چه سوختم و ساختم بیهوده بود...

هر چه به او گفتم دوستش دارم انگار یک خواب بود و هر چه

با عشق و احساس او سوختم و ساختم پوچ پوچ بود....

دیگر نمیدانم چگونه باید از آنکه دوری بگویی که دوستش داری..

تو بگو ای قلب عاشق من ، چگونه باید این دوست داشتن را ابراز کنی؟

من هستم  و یک قلب سرخ ، که درون قلب سرخ یک دنیا محبت و عشق نهفته

 است و ما تو را دوست میداریم ، گرچه تو این دوست داشتنمان را باور نداری ....

کاش میدانستی قلبم یک آرزو دارد و تنها آرزویش تویی!

کاش میدانستی قلب مجنونم، یک معشوق دارد و تنها لیلای آن تویی! کاش میدانستی که قلبم تنها یک احساس دارد و آن احساس پاک، تنها برای تو هست....

و ای کاش میدانستی که قلب عاشقم تنها یکی را دوست میدارد و آن تویی!

تویی و آن قلب مهربانت و یک دنیا احساس پاک در وجودت! منی که مدتها به انتظار تو در جاده تنهایی ها نشسته بودم ، منی که مدتها

 بود از خدای خویش آرزوی تو را داشتم ، و منی که لحظه ها

 و ثانیه ها به یاد تو و به انتظار تو مینشستم چگونه بگویم که دوستت دارم؟

آهای ای دو چشم خیس من ، دو چشمی که

 شب و روز برای او اشک ریختید ، و تا سحرگاه به یاد او به آسمان عاشقی ، به مهتاب

و ستارگان نگاه می انداختید ، و ای دو چشمی که مرا عاشق او کردید

 و مرا در دنیای عاشقی اسیر کردید شما به او بگویید که دوستش دارم...

آری به او بگویید که  خیلی دوستش دارم....


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 20:32 | |







تکرار مي کنم که خدايا !! دلم گرفت !!

 

تکرار مي کنم که خدايا !! دلم گرفت !!

من باختــــــــــــــــــــم ... من پذيرفتم شكست خويش را پندهاي عقل دورانديش را من پذيرفتم كه عشق افسانه است اين دل درد آشنا ديوانه است ميروم شايد فراموشت كنم در فراموشي هم آغوشت كنم مي روم از رفتن من شاد باش از عذاب ديدنم آزاد باش آرزو دارم بفهمي درد را تلخي برخوردهاي سرد را

امروز فهمیدم که زندگی خراب است آروز سراب است امروز فهمیدم که گل ها هم می توانند سنگدل باشند وشمع ها هم می توانند بال و پر پروانه ها را در خود بسوزانند اره همه میتونند اینطوری باشن حتی عزیز ترین ...........!

 

دوست داشتن کسی که سزاوار دوستی نیست ، اسراف در محبت است . اگر میخواهی همیشه آرام باشی ، دلگیریهایت را روی ماسه و شادیهای خود را بر روی سنگ مرمر بنویس . اگر کسی را دوست داری که او تو را دوست ندارد ، سعی نکن از او متنفر شوی، بلکه سعی کن او را فراموش کنی


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 20:30 | |







شکایت از دل

شکایت از دل


او دیگر مال تو نیست!                 

ای دل شکسته من چقدر تو ساده ای ، و باز هم در

 راه عشق به بن بست رسیده ای!

چه با اطمینان عاشق شدی و چه لحظات شیرینی

 را با عشق سپری کردی اما پایان قصه عشق آنقدر تلخ بود

 که همه آن لحظات شیرین را با خود به گرداب برد.....

غرورت را شکستی ، اینهمه خودت را زیر پای آن بی وفا خورد کردی اما

هنوز هم بیخیال او نشده ای ! چقدر تو دیوانه ای ای دل ساده من!

به تو حق میدهم ای دل ، به تو حق میدم که اینگونه خودت را

 برای یک بی وفا خورد و شکسته کنی!

ای دل ساده من میدانم اگر این بار در باتلاق عشق فرو روی دیگر کسی نیست

 که تو را نجات دهد!

در این دنیا دیگر نه عشقی اینگونه نصیب تو می شود

و نه دلی اینگونه اسیر تو میشود!

قحطی محبت و عشق آمده و دلهای عاشق همه در به درند!

ای دل عاشق و شکست خورده ام چشمهای مرا هم دریاب به خدا

 دیگر یک قطره اشک هم در آن نیست!

تو عاشق دلی هست که سنگ شده ، و یک ذره هم تو را درک نمیکند!

 اگر درک میکرد حال و هوای تو اینگونه ابری و دلگرفته نبود!

با اینکه میدانی عاشق یک دل سنگ هستی ، عاشق یک بی وفا

و بی محبت هستی اما باز مثل دیوانه هایی که امیدوار به زندگی هستند با او مانده ای!

من از تو شاکی ام ای دل شکسته خورده ....تو با ماندنت با یک بی وفا دو چشم

 بی گناهم را از من گرفتی و مرا در آتش عشق بی فرجامت سوزاندی!

 ای دل بی خیال آن بی وفا شو! او دیگر مال تو نیست!

 او دیگر هوای تو را ندارد و قدر تو را نمیداند.....

او دیگر مال تو نیست و مثل گذشته مجنون تو نیست!

تو دیگر خریداری نداری ، چون یک دل شکسته و در به دری!

دلی هستی که هنوز در گرو یک دل بی وفایی !

دل هیچکس دیگر با تو نیست ، چون دیگر کسی عاشق یک دل شکسته

 و سوخته مانند تو نمیشود!

ای دل ساده من در همان قفس سرد و بی محبتی که اسیری بسوز و نابود شو

 چون خودت وارد آنجا شدی اما بدان که دیگر:

او مال تو نیست!



[+] نوشته شده توسط тαηнα در 17:3 | |







برو اما ...!


برو اما ...!
فراموشم نکن

 

برو ، برو که این عشق ما من نمی سازد.....

خاطراتت را ، چه تلخ ، چه شیرین ، همه را با خود ببر....

برو ولی بدان که من دیوانه وار تو را دوست میداشتم ، بدان که یک دریا

 برایت اشک ریختم ، زندگی ام ، عشقم را فدای آن قلب نامهربانت کردم....

برو ، اما بدان که قلبم را شکستی ، عشق را در قلبم کشتی و زندگی

 را برایم پوچ و بی معنا کردی.....

برو به همان سرزمین خوشبختی ها تا من نیز در این سرزمینی

 که یک با وفا نیز در آن نیست تنها بمانم....

همه امیدم به تو بود ، زندگی را با تو زیبا میدیدم ، اگر دو سه خطی می نوشتم

 برای تو  و به عشق تو بود حالا دیگر نه امیدی در دل دارم ، نه زندگی را زیبا می بینم

و نه دیگر شوقی برای نوشتن دارم....

همه را سوزاندی ، هر چه از عشق تو نوشته بودم را سوزاندی و تنها خاکستر

 آن و چند تکه کاغذ نیمه سوخته که از جدایی بر روی آن نوشته بودم

در قلبم مانده است....

برو اما فراموشم نکن ، گهگاهی غروب را میبینی مرا نیز یاد کن ،

اگر زیر باران قدم زدی به یاد من نیز باش ..... بدان که من همیشه و همیشه

 یک تنها می مانم و با هیچکس هیچ عهد و پیمانی را نخواهم بست!

عاشق شدن دیگر از ما گذشت ، نه من حوصله خواندن این قصه تلخ

 را دارم و نه دلم شوقی برای عاشق شدن دارد!

عاشقی از ما گذشت عزیزم..... تنها آرزوی خوشبختی تو را از خدای خویش دارم

 و شاید بعد از زمان جداییمان بتوانم با این آرزو همچنان عشقم را به تو ثابت کنم...

نمیتوانم فراموشت کنم ای تو که مرا سوزاندی ، قلب عاشق و در به درم را

شکستی و مرا با کوله باری از غم و غصه رها کردی!

برو که دیگر عشق با ما یار نیست ، سرنوشت هوای

 ما را ندارد ، این زندگی با ما هم ساز نیست!

برو اما فراموشم نکن با اینکه میدانم روزی فراموش می شوم.....

6cne6ye4zw1le3wi44tl.jpg


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 17:3 | |







بــغض کــهنه ی عشق...

بــغض کــهنه ی عشق...

خــستم از بــغض کــهنه ی عشق

                                سنـگینه تــحملش تو صـــدام

         خــوبه کـه بـه یـاد تـو قـــــــانع ام میتونم بگذرم از شـکوه هـام

            بـاورش ســخته برام ولی مـن مــیرمو چـیـزی ازت نـمیخوام

         امـا بـدون هـرجـا برم بعد تو بـغض عــشق مـیمونه از تـو برام

        بـغض مـن وا نـمیشه تو صـدام خـــــــدایا یـه دریا گــــــــریه میخوام

     نـفهمید اون کـه بـاید مـیدونست بـــــیشتر از جــــــون هنوزعزیزه برام

           بـا جـدایی هـیچی تـموم نـمیشه عـاشق از عـاشقی سـیر نـمیشه

                               بـگو تـو اگـه عـــاشق نـبودی

                           عــاشقت از تـو دلــــگیر نمـیشــــه

       بــغـض عـشق مـونده هنـوز تـو صـــــدام هنـوزم هیــــچی ازت نـمیخوام

            عـاشقت بـودمو از عـاشـقیت جـزغـمت هـیچی نـمونده بـرام

                   اما من هنوز به پات موندم یه لحظه بی درد نـیاسودم

     از جـــــدایی خـیلی اگـه گــذشته امـا هـــــــنوز بـه عـــشقت آلــــــوده ام

                               با جـدایی هـیچی تـموم نـمیشه

                              عاشق از عـاشقی ســیر نـمیشه

       بــــــگو تو اگـه عاشق نـبودی عـــــــاشقت از تو دلـگیر نـــــمـیشه

          بـا جـدایی هــیچی تـموم نـمیشه عـاشق از عـاشقی سـیر نمـیشه

                بـگو تو اگه عاشق نبودی عاشقت از تو دلـگیر نمیـشه


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 17:3 | |







غریبونه

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

غریبونه

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

                 انگار بازم از گریه لبریزم            دلتنگ از این حس غمنگیزم

                   این جمعه هم رفتو غریبونه        از دوریه تو اشک میریزم

                   مثل صدای نی پر از بغزم         مثل غروب جمعه دلگیرم

                از چشمای من چهره می پوشی      اخه مگه چی بوده تقصیرم

                  دل واپسیم دل شور تو دارم        ایینه چشمامو تر کردی

                اون همه تا لحظه ی مردن         چشم انتظارم تا تو برگردی

                از ابتدای داستان عشق           چشم انتظاری سهم عاشق بود

 

                             تقویم من با جمعه هاش زندس

                               در انتظار جمعه اخرم


[+] نوشته شده توسط тαηнα در 17:3 | |



صفحه قبل 1 ... 51 52 53 54 55 ... 57 صفحه بعد