ღ.•**•.خاطــراتــ سوختــه.•**•.ღ







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دریا





اینجا،جائیکه دریا میدرخشد و باد می وزد.

روی یک عرشه ی قدیمی کنار دریا.مردی.دختری را در اغوش گرفته است بعد از اینکه گریه می کند.

سپس صدایش را تازه کرده و ترانه را ادامه میدهد:

بسیار دوستت دارم.

بسیار بسیار زیاد.

خوب میدانی و میدانی حالا زنجیر وار خون درون رگها را ذوب میکند.

او چراغهایی روی دریا دید.

به شبهای ارزوهایش فکر کرد.

اما انها فقط چراغهای ماهیگیران در شب بودند و مسیر سفید پشت کشتی.

از موسیقی احساس ناراحتی کرد و از کنار پیانو برخاست.

اما وقتی دید ماه از پشت ابری پدیدار شد.

مرگ هم برایش شیرین تر شد.






به چشمان دخترک نگاه کرد.ان چشمها مانند دریا سبز بودند.سپس ناگهان اشکی چکید و فهمید که در حال غرق شدن است.

با قدرت اپرا.

جایی که هر ترازدی تنها یک فریب است همراه با کمی ارایش و نمایش

میتوانی کسی دیگر باشی.اما دو چشمی که به تو نگاه میکنند.چنین نزدیک و واقعی.باعث میشود کلمات را فرامش کنی و افکارت مغشوش شود.

این چنین هر چیزی کوچک میشود.حتی شبهای ارزوها.

به پشت می چرخی و به زندگیت نگاه میکنی.

از میان مسیر سفید پشت کشتی.

اما ان زندگی است که به پایان رسیده.

او دیگر به ان نمی اندیشد.بلعکس احساس خوشحالی میکند

و ترانه اش را ادامه میدهد:

 

بسیار دوستت دارم.


بسیار بسیار زیاد.


خوب میدانی و میدانی حالا زنجیر وار خون درون رگها را ذوب میکند.








نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط тαηнα در 19:23 | |